نوآوری نظام یافته (TRIZ)

اختراعات، پتنت ها، طرح ها، ایده ها و محصولات خلاقانه

نوآوری نظام یافته (TRIZ)

اختراعات، پتنت ها، طرح ها، ایده ها و محصولات خلاقانه

راه حل (طنز)

راه حل (طنز)

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌ پزشک پرسیدم :

شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟

روان‌پزشک گفت : ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند!!!

من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌ تر است!

روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد... شما می‌خواهید تختتان کنار پنجره باشد؟!!


********

·         راه حل همیشه در گزینه های پیشنهادی نیست!!!

·         در حل مشکل و در هنگام تصمیم گیری هدفمان یادمان نرود . در حکایت فوق هدف خالی کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پیشنهادی !!!

·         همه راه حل ها همیشه در تیر رس نگاه نیست...   

سخن روز :  مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بیش از یک لامپ از آن استفاده نمی کنیم .ویلیام جیمز

 

اطلاعیه برگزاری دو کنفرانس تخصصی و مرتبط با TRIZ و نوآوری در کش

 اطلاعیه برگزاری دو کنفرانس تخصصی و مرتبط با TRIZ و نوآوری در کشور

در سال جاری دو کنفرانس تخصصی نوآوری و TRIZ با عناوین زیر در کشور برگزار می شود:

دومین کنفرانس استراتژی ها و تکنیک های حل مسئله ؛ 3 و 4 دی ماه 1390؛ تهران

چهارمین کنفرانس ملی خلاقیت شناسی، تریز و نوآوری؛ 26 و 27 بهمن ماه 1390؛ مشهد مقدس

امید اینکه با حضور فعال خود شاهد بهبود نظام  نوآوری در کشورمان باشیم.

ضمناً از دوستانی که علاقمند هستند فعالیت های خود را در زمینه TRIZ معرفی نمایند در خواست می شود گزارش مختصری از فعالیت های خود را در زمینه آموزش، پژوهش، مشاوره ، ترجمه و تالیف مقاله یا کتاب و غیره به همراه رزومه علمی و کاری خود برای اینجانب ایمیل نمایند (irantriz@gmail.com و mehdi_basirzadeh@yahoo.com ) تا در دومین کنفرانس استراتژی ها و تکنیک های حل مسئله ارائه گردد.

پیشاپیش از بذل عنایات شما  کمال تشکر و امتنان را دارم.

مهدی بصیرزاده

عضو کمیته علمی دومین کنفرانس

استراتژی ها و تکنیک های حل مسئله

 

نوآوری جدید از ژاپن (این یک جوک نیست)

نوآوری جدید از ژاپن  (این یک جوک نیست)

یک شرکت ژاپنی موتورسیکلتی ابداع کرده که بیو گاز استخراج شده از مدفوع انسان را به عنوان سوخت استفاده می‌کند! این ابداع که «دوچرخه توالت نئو» نام دارد، توسط شرکت توتو (بزرگترین سازنده توالت در ژاپن)ساخته شده که از یک توالت اصلاح‌شده و یک آزمایشگاه سیار برای پردازش سوخت استفاده می‌کند.

 http://s2.picofile.com/file/7175736769/motorcycle.jpg

جالب این که از راننده خواسته شده در سفرهای خود، تا جای ممکن از این توالت استفاده کند تا سوخت مورد نیاز برای نیرو دادن به دستگاه تأمین شود. در قسمت فوقانی این موتور یک دستمال توالت بزرگ نصب شده است.

 شرکت توتو امیدوار است که این دستشویی سیار که از حداکثر سرعت 80 کیلومتر در ساعت برخوردار بوده، بتواند در راستای معاهده کیوتو به کاهش 50 درصدی انتشار دی‌اکسیدکربن از توالت ها به هوا  تا سال 2017 کمک کند.

این موتور که از سه چرخ برخوردار است اکنون در حال انجام یک تور 600 مایلی در اطراف ژاپن است که از مقر اصلی شرکت در شهر کیتاکیوشو آغاز شده و قرار است دوم نوامبر این تور در توکیو به پایان رسد.

www.irantriz.ir 

آیا ملانصرالدین TRIZمی دانست؟

آیا ملانصرالدین TRIZمی دانست؟


http://s2.picofile.com/file/7175502575/mol01.jpg

می گویند دو نفر از همسایه ها ی همجوار ملاّ نصرالدین که جداگانه او را برای یک زمان ، دعوت به حضور در مراسم کرده بودند – یکی برای عروسی یکی هم برای عزا – ملاّ نصرالدین عزیز و با هوش ما در موعد مقرر برای جلب رضایت هر دو همسایه بر روی دیوار مابین خانۀ آن دو حاضر و در عین حال و پی در پی با یک دست بشکن می زد و با دست دیگر بر سینه می کوبید. زمان بشکن زدن می خندید و هنگام سینه زنی گریه می کرد.

شما تصور می کنید که حکایت ملاّ ، یک حکایت قدیمی و مربوط به تاریخ است؟ خیر عزیزان من، ملاّ نصرالدین در حالت پُست مدرن آن و کاملاً امروزی ، در آنِ واحد، هم عزا داری کرد و هم جشن گرفت، هم بر سینه کوبید و هم بشکن زد. آن چیزی که ما در TRIZ تحت عنوان تناقضات فنی از آن یاد می کنیم.

ما در دانش TRIZ در بخش تناقضات فنی هم در آن واحد می خواهیم سرعت داشته باشیم هم دقت، هم طول جسم بلند باشد هم حجم آن کم باشد، هم وزن جسم سبک باشد هم از استحکام بالایی برخوردار باشد و نظایر آن .  تا کنون 39 پارامتر فنی که دو به دو در تناقض هستند شناسایی شده اند و می توان آنها را در جدول تناقضات فنی TRIZ مشاهده کرد. در این جدول مجموعاً 1201 تناقض از درون  هزاران  اختراعات بشر استخراج شده است که نشان دهنده معین بودن تعداد  و نوع مسائل خلاق بشر می باشد که در همه امور ما تکرار می شوند و جالب تر اینکه برای حل کلیه مسائل فوق فقط 40 راه حل کلیدی وجود داشته که آنها نیز همواره تکرار شده اند.

نتیجه گیری: اگر TRIZ مربوط به عصاره اندیشه مخترعان جهان است و اگر تمام مسائل خلاق (مسائل دوبعدی که حتماً باید در آنها تناقض باشد) در 1201   مسئله  و تمام راه حل ها در 40 راه حل نوآورانه خلاصه می شود آنگاه می توان نتیجه گرفت که این مسائل خلاقانه و راه حل های کلیدی و شناخته شده آن در طول تاریخ بشر وجود داشته اند و شاید بطور ناخودآگاه مورد توجه بشر بوده اند و ملانصردین و افراد باهوش دیگر نیز از روش های آن بطور ناخود آگاه استفاده نموده اند.

برای کسب اطلاعات بیشتر از سایت ما دیدن فرمایید:

www.irantriz.ir

آقای پدیده

آقای پدیده
 
شاید تا الان نام «محسن پهلوان» را نشنیده باشید؛ اما قطعا کارهایی که او کرده، شما را به تحسین واداشته است! او که پیش از این درکار ساخت و ساز بوده، درسال‌های گذشته با راه‌اندازی رستوران‌های زنجیره‌ای «شاندیز» درایران، امارات و افغانستان سروصدای زیادی راه انداخته. آخرین رستوران او «پدیده شاندیز» نام دارد که در 6 ماه ابتدایی سال 88 با مانور تبلیغاتی روی همزمانی تولد امام رضا(ع) با روز 8/8/88، تیزرهای تلویزیونی گوناگونی را در صداوسیما روی آنتن فرستاد. او در گفت‌و‌گویی با ایده‌آل، از ایده‌هایش حرف می‌زند و از این‌که چطور دست به هرکاری زده، اتفاقی ویژه در همان حوزه به حساب آمده.
 
در کار ساخت و ساز بودم
بچه خیابان تهران، مشهد هستم. نسل در نسل، ما در کارهای ساختمانی بودیم. کاشی‌کاری‌های حرم امام رضا (ع) و بقعه خواجه‌ربیع، کار پدربزرگ من بوده. برای همین ما هم درکار ساخت و ساز افتادیم. مجتمع سازی و ویلا سازی و... ؛ اما با این حال در تمام مدتی که در کار ساخت و ساز بودم، هرچند روز یک مرتبه به رستوران شاندیز سر می‌زدم. چون بهترین جایی بود که می‌توانستیم در مشهد غذا بخوریم. این رفت‌و آمدها باعث شد ما یک کار مشارکتی را آغاز کنیم؛ سال 1376 بود که با همکاری یکی از رستوران‌های زنجیره‌ای شاندیز، رستوران شاندیز خیابان جردن تهران را برپا کردیم. یک سال طول کشید آن را بسازیم تا در سال 77 افتتاح شد. اگر هم یادتان باشد رستوران شاندیز جردن، اولین رستورانی بود که تبلیغات تلویزیونی داشت. درآن زمان به طور معمول، کسی برای رستوران، تبلیغات تلویزیونی نداشت باشد.
 
روزی که خیابان جردن قفل شد
روزی که می‌خواستیم رستوران شاندیز را در تهران افتتاح کنیم، ساعت 5/11 صبح، پلیس راهنمایی و رانندگی بلوار صبا را بست. آنقدر جمعیت آمده بود که تمام خیابان جردن قفل شده بود! تصور می‌کنم 8-7 هزار نفر، برای افتتاح رستوران آمده بودند. این در وضعیتی بود که ما در رستوران، فقط 180 صندلی داشتیم. من در عمرم، این‌قدر فحش نخورده بودم؛ یکی از کرج آمده بود، تا در روز افتتاح رستوران غذا بخورد! اما ساعت 5/11 که رسید، ناهار تمام شده بود.
 ما برای روز افتتاحیه 500 غذا آماده داشتیم.تصور نمی‌کردم اینقدر از رستوران استقبال کنند. تنها کاری که توانستیم انجام دهیم این بود که 500 نفر از آن جمعیت را ثبت‌نام کردیم تا به ترتیب به سالن بیایند و غذا بخورند.
از دیگران هم عذرخواهی‌کردیم. به خاطر همین تبلیغات بود که رستوران شاندیز تا حالا هیچ وعده غذایی نبوده که میز خالی داشته باشد. ما فقط 3 روز قبل و 2 روز پس از افتتاح رستوران، تبلیغات داشتیم و هنوز هم از آن سود می‌بریم.
 
بازی تبلیغات را یاد گرفتم
من بازی تبلیغات را از یک گروه قدرتمند به‌نام «ارمغان بهزیستی» یاد گرفتم؛ اگر یادتان باشد این گروه برگه‌هایی را با 200 تومان به مردم می‌فروختند تا در قرعه‌کشی‌جایزه‌های نقدی شرکت کنند. درواقع کاغذ می‌فروختند به مردم. یک تیم بازرگانی فرانسوی هم پشت ماجرا بود. شانسی که من آوردم، این بود که یکی از دوستان، من را با این تیم آشنا کرد. روزی که من با این تیم بازرگانی دیدار کردم، پیشنهاد کردند برای افتتاح رستوران شاندیز در جردن تبلیغ کنم. من هم قبول کردم. این اتفاق باعث شد، من بازی تبلیغات را آغاز کنم. آن زمان کل هزینه‌ای که برای افتتاح رستوران شاندیز کردم، 22 میلیون تومان بود. اما 28 میلیون تومان برای تبلیغات خرج کردم. اولین کاری که با این تیم فرانسوی کردم، طراحی یک جدول تبلیغاتی بود. جدولی که در آن حتی شماره صفحه و روزی که تبلیغات‌مان در روزنامه‌ها چاپ می‌شد، آمده بود. در این جدول آمده بود که در فلان روز و فلان ساعت، چه اتفاق تبلیغاتی برای رستوران شاندیز می‌افتد. ما کاری کردیم که 3 روز مانده به افتتاح رستوران،     هرکسی از خواب بیدار می‌شد، نام رستوران «شاندیز جردن» را می‌شنید. به‌ این ترتیب که اگرکسی روزنامه را باز می‌کرد، تبلیغ رستوران بود. در رادیو، تبلیغ رستوران را می‌شنید. درتلویزیون، تبلیغ رستوران را می‌دید. حتی اگر درمعرض هیچ یک از این تبلیغات هم نبود، وقتی به سمت محل کارش‌ می‌رفت، تراکت‌های رستوران شاندیز را روی شیشه ماشینش می‌دید. یک جور بمباران تبلیغاتی بود. ما حتی یک بیل‌بورد هم در مشهد زدیم که رستوران شاندیز در تهران افتتاح می‌شود. اتفاقاتی افتاد که در بازی تبلیغات جا افتادم و آن را یاد گرفتم.
دوم بهمن هر سال، یک افتتاح
رستوران شاندیز جردن، روز دوم بهمن ماه 1377 افتتاح شد. دوم بهمن ماه، روز تولد من است و برای همین هم برای افتتاح رستوران، این روز را انتخاب کردم. یک سال بعد در روز دوم بهمن 1378، دردبی رستوران افتتاح کردم. همین روز درسال 1379 خانه شاندیز بزرگراه صدر را افتتاح کردم. با خودم عهد کردم هر سال روز دوم بهمن ماه، یک رستوران افتتاح کنم! بعد از اینها رستوران «گراند‌هتل» در شهرک سینمایی غزالی و آشپزخانه مشهدی‌ها در چهارراه استانبول را افتتاح کردم. بعد هم رستوران شاندیز در افغانستان را راه‌اندازی کردم و پشت سر آن در روز دوم بهمن ماه سال بعد، رستوران «پدیده شاندیز» آغاز به کار کرد.
تجارت درافغانستان
پیش از این‌که رستوران پدیده شاندیز را افتتاح کنم، برای مدت زیادی در افغانستان بودم. هنوز سر و صدای جنگ در افغانستان نخوابیده بود که سرمایه‌ای زیاد را با خودم برداشتم و رفتم افغانستان. آن دورانی که من به افغانستان رفتم، از ساعت 6 بعدازظهر در کابل حکومت نظامی بود و سروصدای درگیری‌های پراکنده هم در حاشیه کابل شنیده می‌شد. برق و آب نبود. با سطل از چاه، آب می‌کشیدیم. هیچ امکاناتی نبود. درآن وضعیت، من با شهردار کابل مذاکراتی داشتم و توانستم 4هزار متر زمین بگیرم. اصلا برایشان قابل باور نبود که یک خارجی، بخواهد در افغانستان جنگ‌زده سرمایه‌گذاری کند. به آنها وعده دادم یک رستوران شیک در افغانستان بسازم. آنها هم، این 4 هزار متر زمین را به من دادند. پس از این‌که رستوران را کلنگ زدم، فهمیدم درافغانستان، غیر از آجر و شن رودخانه، مصالح دیگری برای ساخت و ساز وجود ندارد. برای همین هم، چاره‌ای نداشتم جز این‌که تمام مصالح را از مشهد بخرم و بار کامیون کنم و بیاورم کابل. رستورانی با هزار و 800 متر زیر بنا را با این کمبود‌ها ساختم. 3 ماه و نیمه آن را افتتاح کردم. تمام کارهای ساختمانی آن رستوران هم، به زمستان خورده بود تا به روز دوم بهمن ماه برسد. پس از این‌که رستوران را افتتاح کردم، پاتوقی شد برای وزیران افغانستان. حتی حامد کرزای هم، برای یک وعده به رستوران ما آمد. از همه مهم‌تر چیزی ‌که برای سفارت ایران هم غیرقابل پیش‌بینی بود، حضور زلمای خلیل‌زاد، سفیر وقت ایالات متحده آمریکا در رستوران ما بود.
خرید حق انحصاری بیل‌بورد از حامد کرزای
پس از افتتاح رستوران در افغانستان، من به فکر یک تجارت دیگر در افغانستان افتادم؛ برای همین هم، تمام حق انحصاری بیل‌بورد‌های تبلیغاتی افغانستان را به مدت 20 سال از حامد کرزای گرفتم. براساس قراردادی که با کرزای بستم، برای 20 سال حق انحصاری بیل‌بورد‌ها به من واگذار شد. دریک دیدار رسمی، حامد کرزای به همراه 7 تن از وزیرانش پای این قرارداد را امضا کردند. البته اصلا نمی‌دانستند فضای شهر را می‌فروشند. برای همین هم، یک هواپیما گرفتم و چندنفر از وزرا را با خود به ایران آوردم تا در دیدار با شهرداری تهران، متوجه شدند بیل‌بوردهای تبلیغاتی، یکی از روش‌های درآمدزایی شهری است. قرارداد بدی هم نبستم؛ سودی که از تبلیغات نصیب‌مان می‌شد، یک سوم به دولت افغانستان می‌رسید، دو سوم به من. تا الان 450 بیل‌بورد تبلیغاتی در افغانستان نصب کرده‌ایم. در این وضعیت، دیگر در افغانستان شروع کردم به ساختمان سازی. چند مجتمع را کلنگ زدم. البته دراین مدت، آستان قدس رضوی هم، در افغانستان سرمایه‌گذاری کرد و شریک ما شد. تا پیش از این، ما شرکت «ایران- افغان» بودیم. پس از آن شدیم، شرکت «ایران- افغان- رضوی.» 40 درصد من،30 درصد آستان قدس، 30 درصد هم دولت افغانستان. من در این مدت، تجارت در ایران را ضعیف کرده بودم. مدیریت کارهای ایران را به یکی از دوستان سپرده بودم. 2 هفته افغانستان بودم و یک هفته ایران.
داستان پدیده شاندیز
اما داستان «پدیده شاندیز». یک روز دریکی از باغ‌هایم در شاندیز نشسته بودم. جمعی از دوستان بودیم و شهردار شاندیز هم بود. او من را دعوت کرد، فردای آن روز به دفتر شهردار بروم. روز بعد شهردار شاندیز به من گفت یکی از پارک‌های شاندیز، تبدیل شده به پاتوق معتادان.  از من خواهش کرد دراین پارک سرمایه‌گذاری کنم. من اصلا درآن موقعیت نمی‌خواستم در ایران تجارت کنم؛ اما همین‌طوری حرف زدیم و رسیدیم به جایی که 200 میلیون تومان در این پارک سرمایه‌گذاری کنیم و به‌مدت 17 سال، از این فضا استفاده کنم، پس از 17سال هم، همه چیز را به شهردار شاندیز تحویل بدهم. شوخی شوخی کار را آغاز کردم و یک دفعه تبدیل شد به جدی‌ترین پروژه‌ای که در دست دارم. آلوده کار شدم.  کاری که بنا بود با 200 میلیون تومان تمام شود، دیدم با 2 میلیارد تومان هم جمع نمی‌شود. به‌ هرحال، این پروژه  و  کاری که  به‌عنوان سرگرمی آغاز شده بود، شد آبروی من. پروژه با 4 میلیارد تومان تمام شد. 8 هزار متر زیربنا اینجا ساختم. برای همین هم شهرداری شاندیز، 3 سال به زمان بهره‌برداری اضافه کرد و قراردادمان شد 20 سال. از آن سو هم   2 سال و نیم زمان برای ساخت و ساز گرفته بودم، ولی پروژه در6 ماه تمام شد. اینجا هم 2 سال دیگر جلو افتادم. رستوران که افتتاح شد برگشتم افغانستان تا به کارهای عقب افتاده بپردازم؛ تلفنی «پدیده شاندیز» را مدیریت می‌کردم؛ اما باز هم نشد و مجبور شدم دوباره به ایران برگردم.
 
نوروز رویایی شاندیز
زمانی‌که برای مدیریت «پدیده شاندیز» به ایران برگشتم، 2 هفته به عید نوروز مانده بود. بازهم بمباران تبلیغاتی را آغاز کردم. جوری شد که در نوروز آن سال، درحد انفجار فروختیم. اینجا 3 هزار نفر ظرفیت داریم. یعنی اگر 3 هزار نفر هم‌زمان بیایند پدیده شاندیز، برای نشستن همه جا داریم.         درایران، رستورانی نداریم که با این ظرفیت رقابت کند. در دنیا هم فقط رستورانی در دمشق سوریه ساخته شده که ظرفیت آن 6 هزار نفر است. البته ما در پدیده شاندیز در یک وعده، 8 هزار غذا دادیم. درحالی‌که در رستوران دمشق هر میز در هر وعده، یک‌بار استفاده می‌شود و بیش از 6 هزار غذا سرو نمی‌کنند. این رکورد درهیچ جای دنیا ثبت نشده.  هرچند شاید درآشپزخانه‌های بیرون‌‌بر رکورد بهتری داشته باشند، ولی ما این 8 هزار غذا را داخل رستوران سرو کردیم.
 
پروژه‌های جدید من
جدیدترین پروژه من راه‌اندازی شعبه پدیده شاندیز در تهران است. فعلا به دنبال خرید زمین آن هستم و مذاکراتی را هم با ارتش داشتم تا زمینی را در اقدسیه تهران بخرم؛ اما یک پروژه بزرگ دیگر هم دارم. می‌خواهم کلنگ بزرگترین مجموعه تفریحی خاورمیانه را در شاندیز بزنم. در این پروژه تعهد  می‌دهیم فاز اول آن را که 210 هزار متر زیربنا دارد، در عرض یک سال بسازم. قرارداد ساخت آن را با یک شرکت آلمانی- اسپانیایی بسته‌ام.
 در این پروژه، بزرگ‌ترین شهربازی سرپوشیده خاورمیانه را تاسیس خواهم کرد. یک مرکز خرید بزرگ، یک مجموعه رستوران و تالارهای پذیرایی هم درنظر دار

آلوین تافلر

بی سوادان قرن 21 کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند، بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند.

آلوین تافلر

انرژی های آینده: مزارع بادی در میان ابرها (Altaeros)

انرژی های آینده: مزارع بادی در میان ابرها (Altaeros)


http://s2.picofile.com/file/7173623973/newenergy01.jpg


ایده کارخانه های تولید انرژی بر فراز ابرها کم کم در حال محقق شدن هستند.

به خدمت گیری نیروی بالقوه بادها بر فراز ابرها که بسیار سریع تر از سطح زمین حرکت می کنند. در واقع در ارتفاع ۶۰۰ متری از سطح زمین بادها ۸ برابر سریع تر  از ارتفاع 100 متری که اکنون توربین های بادی قرار دارند حرکت می کنند و بنابراین می توانند انرژی بسیار بیشتری تولید کنند.

پره های  توربین های بادی جدید از کامپوزیت های سبک و آلومینیوم ساخته شده است.  

هر کدام از این توربین های پرنده می تواند ۱۰۰ کیلووات الکتریسیته تولید کند که تقریبا برای ۴۰ خانه کافی است.  سازندگان می گویند این توربین های بادی پرنده در ابتدا برای مناطق دور افتاده و جاهایی که هم اکنون از سوخت های گران قیمت استفاده می کنند، کاربرد دارد و همچنین در مکان هایی که بلایای طبیعی رخ می دهد می توان سریعا با کمک آنها برق را به آنجا رساند. تصورش را بکنید نیروگاه برق در آسمان پرواز می کند و به بالای محل زلزله زده می آید.

ضمن اینکه این تنها مدل موجود برای تولید انرژی از بالای ابرها نیست و روش های دیگر نیز هم اکنون توسط گروه های مختلف در حال بررسی است. چیزی که مشخص است این است که نیاز بشر به انرژی سبب شده که در آسمان ها هم به دنبال تامین انرژی باشد و بالاخره آن را پیدا می کند.

کارگاه تکنیک های حل مسئله به روش ابداعی و مهندسی خلاقیت (TRIZ)

کارگاه تکنیک های حل مسئله به روش ابداعی و مهندسی خلاقیت (TRIZ)

http://s2.picofile.com/file/7175600107/trizcources04.jpg


صدور گواهی نامه آموزشی مشترک از دانشگاه صنعتی شریف و شرکت خدمات علمی و صنعتی تهران

88275866

88255276

88269743

09125457825

www.irantriz.ir

irantriz@gmail.com

گفتگو بین مداد و پاککن

گفتگو بین مداد و پاککن

واقعاً جالب و واقعی


http://s2.picofile.com/file/7168979886/pencil.jpg

 

مداد : متأسفم....

    پاککن : برای چه؟ شما هیچ ایرادی ندارید.

    مداد : من متاسفم چون شما به خاطر من مجروح می شوید. هر زمان که من یک اشتباه انجام می دهم، شما همیشه آن را پاک می کنید. اما همانطور که شما اشتباهات من را برطرف می کنید، بخشی از وجود خود را از دست می دهید.   شما هر بار کوچکتر و کوچکتر می شوید.

    پاککن : درست است. اما من واقعا اهمیتی نمیدهم.  ببینید ، من برای انجام این کار ساخته شده ام. در هر زمان که شما کارهای نادرستی انجام دهید من برای کمک به شما در کنارتان هستم. من حتی اگر یک روز از بین بروم و شما من را با یک پاککن جدید عوض کنید ، من در واقع با کار خودم خوشحال هستم.  بنابراین ، لطفا نگران نباشید. من از  غمگین بودن شما نفرت دارم.

این مکالمه بین مداد و پاک کن بسیار الهام بخش است. پدر و مادر مانند پاک کن هستند در حالی که فرزندان همانند مداد هستند.  آنها همیشه درکنار فرزندان خود ، برای تمیز کردن اشتباهاتشان حضور دارند. گاهی در طول راه... آنها آسیب می بینند، پیرتر می شوند و یا از دنیا می روند . اگرچه فرزندان خود در نهایت فرد جدید (مانند همسر) پیدا می کنند، اما پدر و مادر هنوز هم با آنچه که برای فرزندان خود انجام می دهند راضی هستند و همیشه از غمگین بودن آنها نفرت دارند.

    این برای همه پدر و مادرها صادق است.....

کفش مجهز به GPS برای کمک به آلزایمری ها

کفش مجهز به GPS برای کمک به آلزایمری ها

یکی از بیماری هایی که درمان قطعی برای آن وجود ندارد و باعث مشکلات زیادی می شود آلزایمر است. این بیماری که در افراد کهنسال شایع است باعث می شود فرد بدون اطلاع سایرین از خانه خارج شود و از آنجایی که آدرس خانه را به خاطر نمی آورد دچار دردسر شود و حتی ناگهان وارد ترافیک شود و جان خود را به خطر  بیندازد. در حال حاضر بیش از 5.2 میلیون امریکایی به این بیماری مبتلا هستند و به همین دلیل شرکت Aetrex Worldwide با همکاری GTX Corp یک کفش مخصوص با موقعیت یاب ماهواره ای GPS تولید کرده که همانطور که از اسمش مشخص است به اعضای دیگر خانواده اجازه می دهد موقعیت دقیق بیمار را داشته باشند.

http://s2.picofile.com/file/7168443973/gps_shoes.jpg

 

کفش GPS تنها راه موقعیت یابی این گونه افراد نیست چرا که پیش از این ساعت ها و دست بند های GPS برای کنترل آلزایمری ها ساخته شده بود اما بنا به گفته پروفسور اندرو کارل از دانشگاه جورج میسون به علت اختلالات روانی پارانویا مبتلایان به آلزایمر ممکن است ساعت یا دستبند را نشناسند و آن را بیرون بیندازند اما چیزی مثل کفش بسیار مطمئن تر عمل خواهد کرد.

سیستم موقعیت یاب در پاشنه این کفش تعبیه شده است به طوری که این کفش بدون هیچ برجستگی غیرعادی کاملاً مانند کفش های رایج دیگر است. موقعیت یابی بیمار از طریق برنامه ای به نام Geofence انجام می گیرد و علاوه بر مشخص کردن موقعیت دقیق بیمار می تواند هنگامی که او از محدوده خاصی مانند خانه بیرون می رود به کاربر هشدار دهد. این کفش ها در ماه جاری ابتدا در امریکا عرضه می شوند و هر جفت آنها 300 دلار قیمت خواهد داشت. این قیمت به نظر بسیار بالا می آید اما باز هم قابل مقایسه با دستبند ها و ساعت های GPS نیست و علاوه بر آن به علت مخفی بودن موقعیت یاب باعث خجالت بیمار نخواهد شد.